سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب تخته سیاه سمیرا مخملباف 163 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. کتاب تخته سیاه نوشته سمیرا مخملباف، یکی از آثار برجسته ادبیات معاصر ایران است که نگاه عمیقی به مشکلات اجتماعی و انسانی در جامعه امروز دارد. این کتاب با روایتی ساده و در عین حال پرمحتوا، به مسائلی همچون فقر، بی عدالتی و جهل پرداخته و شرایط دشوار زندگی افراد در جامعه ای سنتی را به تصویر می کشد. تخته سیاه در عین بیان مشکلات، به ابعاد انسانی و روانی شخصیت ها نیز توجه دارد و مخاطب را به تفکر و تأمل وامی دارد. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب تضادهای درونی
مضمون کتاب تخته سیاه:
مضمون کتاب تخته سیاه به مشکلات اجتماعی و فرهنگی کودکان و افراد در جوامع کم برخوردار می پردازد. داستان حول محور زندگی معلمانی می چرخد که در مناطق محروم برای آموزش تلاش می کنند و مشکلات و موانعی که در این مسیر با آن روبه رو هستند. کتاب همچنین به تبعات اجتماعی ناآگاهی و بی عدالتی های موجود در این جوامع توجه دارد و از این طریق به بررسی موضوعاتی همچون امید، فقر و معضل سوادآموزی می پردازد
دانلود کتاب تضادهای درونی
مخاطبین کتاب تخته سیاه:
کتاب تخته سیاه بیشتر برای کسانی که علاقه مند به مسائل اجتماعی و انسانی هستند، مناسب است. این اثر مخاطبان خود را در تمامی گروه های سنی می تواند جذب کند، اما به ویژه برای بزرگسالانی که به مطالعه آثار اجتماعی و فرهنگی علاقه دارند، جذاب است. همچنین کسانی که به تحلیل و بررسی وضعیت آموزش و پرورش در مناطق محروم پرداخته اند، از این کتاب بهره مند خواهند شد.
PDF کتاب تخته سیاه سمیرا مخملباف
توضیحات در مورد نویسنده کتاب تخته سیاه سمیرا مخملباف:
سمیرا مخملباف، نویسنده و فیلم ساز ایرانی، از چهره های شناخته شده در عرصه سینما و ادبیات ایران است. او با آثارش که عمدتاً به مشکلات اجتماعی، فرهنگی و انسانی پرداخته، توانسته است توجه بسیاری را به خود جلب کند. مخملباف با ترکیب نوشتار قوی و نگاه دقیق به مسائل اجتماعی، توانسته است تجربیات زندگی در جوامع محروم را با قدرت و حساسیت بیان کند.
دانلود پی دی اف کتاب تخته سیاه
برشی از کتاب تخته سیاه:
جاده ای خاکی در دل کوهستان صدای گام مردانی رهرو به گوش می رسد. بعد صدای گپ و گفت آنها آرام آرام گروهی از معلمان روستایی که لباس گردی پوشیده اند هویدا می شوند. هر یک تخته سیاهی را بر دوش دارند یکی از آنها قمقمه آبی را که نوشیده به دیگری می دهد.
مرد: عمو سعید دستت درد نکنه این قمقمه آبت.
معلم اول: تو که همه شو خوردی
مرد: تشنه ام بود. ببخشید.
معلم اول: نوش جانت
مرد: دیروز کجا بودی؟
معلم اول: در بدر توی روستاها
مرد: واسه چی؟
معلم اول: دنبال شاگرد بودم هیچکی ام حاضر نشد به قرون به من بده تا دو تا کلمه یادش بدم بابام گفته بود معلم شدن به درد نمی خوره اون وقت به حرفش گوش ندادم.