سایت طاقچه ایرانی دانلود کتاب تاویل بوف کور (قصه زندگی) محمد تقی غیاثی 263 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. کتاب تاویل بوف کور (قصه زندگی) نوشته محمدتقی غیاثی، اثری تحلیلی است که به بررسی لایه های معنایی و نمادین شاهکار ادبی صادق هدایت می پردازد. نویسنده با رویکردی فلسفی و روان شناختی، داستان بوف کور را بازخوانی کرده و ابعاد تازه ای از آن را برای مخاطبان آشکار می کند. این اثر پلی است میان ادبیات، فلسفه و روان شناسی. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب تاویل بوف کور (قصه زندگی)
مضمون کتاب تاویل بوف کور (قصه زندگی )
این کتاب تلاشی است برای رمزگشایی از عناصر پیچیده و نمادین بوف کور با استفاده از نظریات فلسفی، روانکاوانه و جامعه شناختی. نویسنده به تحلیل شخصیت ها، نمادها و ساختار روایی می پردازد و در این مسیر پیوند میان داستان هدایت و دغدغه های وجودی انسان را آشکار می سازد. این اثر بر اهمیت نگاه چندوجهی به آثار ادبی تأکید دارد.
دانلود کتاب تاویل بوف کور (قصه زندگی)
مخاطبین کتاب تاویل بوف کور (قصه زندگی)
تاویل بوف کور برای علاقه مندان به ادبیات، فلسفه و روان شناسی مناسب است. دانشجویان و پژوهشگران حوزه نقد ادبی و همچنین خوانندگانی که به درک عمیق تری از آثار صادق هدایت علاقه دارند، از این کتاب بهره خواهند برد. این اثر به دلیل زبان تحلیلی و نگاه علمی، برای مخاطبان جدی و اهل تفکر توصیه می شود.
PDF کتاب تاویل بوف کور (قصه زندگی) محمد تقی غیاثی
درباره نویسنده کتاب تاویل بوف کور (قصه زندگی ) محمد تقی غیاثی:
محمدتقی غیاثی از پژوهشگران و نویسندگان برجسته در حوزه نقد ادبی و فلسفه است. او با تلفیق دانش ادبیات، فلسفه و روان شناسی، به تحلیل آثار مهم ادبی ایران و جهان پرداخته است. نگاه دقیق و عمیق او به متون ادبی، آثارش را به منابع ارزشمندی برای پژوهشگران تبدیل کرده است.
دانلود پی دی اف تاویل بوف کور (قصه زندگی)
برشی از کتاب تاویل بوف کور (قصه زندگی)
شلاق در هوا صدا کرد، اسبها نفس زنان به راه افتادند. خیزهای بلند و ملایم بر می داشتند پاهای آنها آهسته و بیصدا روی زمین گذاشته میشد. صدای زنگوله گردن آنها در هوای مرطوب به آهنگ مخصوصی مترنم بود از پشت ابر ستاره ها مثل حدقه چشم های براقی که از میان خون دلمه شده سیاه بیرون آمده باشد روی زمین را نگاه میکردند آسایش گوارانی سر تا پایم را فرا گرفت فقط گلدان مثل وزن جسد مرده ای روی سینه مرا فشار میداد درخت های پیچ در پیچ با شاخه های کج و کوله مثل این بود که در تاریکی از ترس این که مبادا بلغزند و زمین بخورند دست یکدیگر را گرفته بودند.