سایت طاقچه ایرانی دانلود کتاب آخرین شبح کریسمس کریس پریستلی ترجمه محمد رضا ملکی 148 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. کتاب آخرین شبح کریسمس اثر کریس پریستلی، داستانی جذاب و مرموز با حال و هوای کریسمس است که توسط محمدرضا ملکی ترجمه شده است. این اثر با ترکیب فضای ترسناک و لطافت جشن کریسمس، خواننده را به ماجرایی پر رمز و راز می برد. پریستلی با سبک خاص خود داستانی خلق کرده که احساسات و کنجکاوی مخاطب را برمی انگیزد. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب آخرین شبح کریسمس
مضمون کتاب شبح کریسمس
آخرین شبح کریسمس درباره مواجهه انسان با ترس ها و گذشته های پنهان است. داستان با محوریت ارواح و خاطرات تلخ در شب کریسمس پیش می رود و به مخاطب یادآوری می کند که تغییر و جبران اشتباهات همیشه ممکن است. این اثر پیام هایی درباره اهمیت شفقت، بخشش و بازنگری در رفتارها ارائه می دهد.
دانلود کتاب آخرین شبح کریسمس
مخاطبین کتاب شبح کریسمس
این کتاب مناسب نوجوانان و بزرگ سالانی است که به داستان های مرموز و مهیج علاقه مندند. طرفداران داستان های مرتبط با ارواح و حال و هوای کریسمس، از خواندن این اثر لذت خواهند برد. همچنین کسانی که به ادبیات انگلیسی با مضامین کلاسیک علاقه دارند، مخاطبان اصلی این اثر هستند.
PDF کتاب آخرین شبح کریسمس کریس پریستلی
درباره نویسنده شبح کریسمس کریس پریستلی
کریس پریستلی، نویسنده انگلیسی، بیشتر به خاطر آثار ترسناک و داستان های کوتاه با حال و هوای گوتیک شناخته می شود. او توانسته در ژانر وحشت داستان هایی خلق کند که همزمان آموزنده و سرگرم کننده هستند. سبک منحصر به فرد او در ایجاد تعلیق و ترس، او را به یکی از نویسندگان برجسته این ژانر تبدیل کرده است.
دانلود پی دی اف آخرین شبح کریسمس
برشی از کتاب شبح کریسمس
شب کریسمس زمانی بود که مردم گرمی بیشتری در دل هاشان داشتند ولی این ،گرمی بیشتر نصیب عزیزانشان میشد. به همین علت هم چیز بسیار کمی از آن برای آنهایی که بیشتر از سایرین به آن نیاز داشتند باقی می ماند. اواسط بعد از ظهر سام و لیزی فقط آن قدری گیرشان آمده بود که یک شیرینی بخرند و بین خودشان تقسیم کنند دیگر اغلب مردم در راه خانه هایشان بودند و کار را برای حضور در جشن سال نو زود تمام کرده بودند. دو کودک خسته و کماکان گرسنه دوباره به همان تکه زمین غریب کش روبه روی دفتر پیرمرد رسیدند.