سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب صبح روز کریسمس فرانک اوکانر ترجمه سرورالسادات جواهریان 11 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. کتاب صبح روز کریسمس نوشته فرانک اوکانر یک داستان کوتاه تاثیرگذار است که در روزهای تعطیلات کریسمس اتفاق می افتد. این داستان به زندگی یک پسر بچه در یک خانواده فقیر ایرلندی و روابط او با پدر و سایر اعضای خانواده می پردازد. اوکانر با استفاده از زبان ساده و توصیفات دقیق، فضای احساسی و انسانی این داستان را به زیبایی به تصویر کشیده است. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب صبح روز کریسمس
مضمون کتاب صبح روز کریسمس:
مضمون اصلی کتاب صبح روز کریسمس در مورد فقر، روابط خانوادگی و تجربه های کودکانه است. این داستان بر اهمیت امید و شادی در مقابل شرایط سخت زندگی تأکید می کند و نشان می دهد که در بدترین شرایط هم می توان لحظاتی از خوشبختی را تجربه کرد. همچنین، شخصیت های داستان به طور نمادین نشان دهنده امید، محبت و مهربانی در خانواده ها هستند، حتی در سخت ترین لحظات.
دانلود کتاب صبح روز کریسمس
مخاطبین کتاب صبح روز کریسمس:
کتاب صبح روز کریسمس بیشتر برای نوجوانان و بزرگسالانی که به دنبال داستان هایی با مضمون انسانی و عاطفی هستند، مناسب است. این داستان می تواند برای کسانی که علاقه مند به مسائل اجتماعی و خانوادگی هستند، جذاب باشد. همچنین، افرادی که به آثار کلاسیک ادبیات ایرلندی و نوشته های فرانک اوکانر علاقه دارند، از خواندن این داستان لذت خواهند برد.
PDF کتاب صبح روز کریسمس فرانک اوکانر
درباره نویسنده کتاب صبح روز کریسمس فرانک اوکانر:
فرانک اوکانر یکی از نویسندگان برجسته ایرلندی است که در سال 1903 به دنیا آمد و بیشتر به دلیل داستان های کوتاهش شناخته می شود. اوکانر در آثارش به بررسی روابط انسانی، فقر، امید و زندگی در ایرلند می پردازد. با نوشتن داستان های کوتاه، او در دنیای ادبیات ایرلندی به عنوان یکی از چهره های مهم شناخته می شود و آثارش به زبان های مختلف ترجمه شده اند.
دانلود پی دی اف کتاب صبح روز کریسمس
برشی از کتاب صبح روز کریسمس:
مثلاً مي می گفت «مامان برم بگم لاری بیاد تو – چا – یی – بخوره؟» یا «مامان – کتر – ی – داره – می جوشه.» و البته هر وقت حرفی را غلط به زبان می آورد مادر زود تصحیحش می کرد و دفعه بعد سانی درستش را می گفت و هیچ هم مکث نمی کرد. بعد می گفت مامان من خوب می تونم کلمه های را هجی کنم نه؟ به خدا هر کس دیگری هم به جای او بود با این وضع می توانست علامه دهر شود باید خدمتان عرض کنم که من بچه کودنی نبودم فقط کمی بازیگوش بودم و نمی توانستم افکارم را برای مدتی طولانی روی یک مطلب متمرکز کنم همیشه درسهای سال قبل یا سال بعد را مطالعه می کردم چیزی که اصلاً تحملش را نداشتم درسهایی بود که در همان زمان باید می خواندم.
آن وقت ها غروب که می شد از خانه می زدم بیرون تا با برو بچه های دارو دسته دوهرتی بازی کنم البته این کارها به دلیل خشونت من هم نبود بیشتر به این دلیل بود که من از هیجان خوشم می آمد هر کار می کردم نمی توانستم بفهمم چرا مادر این قدر به درس خواندن ما پیله می کند. مادر که از فرط خشم رنگش را باخته بود می گفت نمی تونی اول در س هات رو بخونی بعد بری بازی؟ باید خجالت بکشی که بردار کوچکت بهتر از تو می تونه کتاب بخونه