سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب  دیوانه و دلبر زهرا عابدی 714 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است.کتاب دیوانه و دلبر نوشته زهرا عابدی، داستانی عاشقانه و روانشناسانه است که با نثری احساسی و تأثیرگذار به واکاوی پیچیدگی های عشق، درد و رهایی می پردازد. این اثر با روایت عمیق خود، مخاطب را به سفری درونی برای کشف معنا و حقیقت احساسات انسانی می برد. نویسنده با استفاده از شخصیت های جذاب و موقعیت های تأمل برانگیز، قصه ای بی زمان از عشق و دیوانگی را به تصویر می کشد. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.

معرفی کتاب دیوانه و دلبر

مضمون کتاب دیوانه و دلبر:

دیوانه و دلبر داستان تقابل دو نیروی متضاد در عشق است: جنون و تعقل. روایت کتاب به تحلیل احساسات انسانی، تناقض های عاطفی و تأثیرات روابط عاشقانه بر روان شخصیت ها می پردازد. نویسنده با ایجاد لحظاتی پر از شور، اشتیاق و چالش، تصویری زنده از فراز و نشیب های زندگی عاشقانه را ارائه می دهد. این اثر یادآور اهمیت پذیرش خویشتن و مواجهه با احساسات واقعی است.

دانلود کتاب دیوانه و دلبر

مخاطبین کتاب دیوانه و دلبر:

این کتاب برای علاقه مندان به داستان های عاشقانه و روانشناسانه مناسب است. خوانندگانی که به دنبال تجربه ای عمیق از روایت عشق و پیچیدگی های آن هستند، از این اثر لذت خواهند برد. همچنین افرادی که به کشف لایه های عاطفی و روانی شخصیت ها در داستان ها علاقه دارند، مخاطبان اصلی این کتاب خواهند بود.

pdf کتاب دیوانه و دلبر زهرا عابدی

درباره نویسنده دیوانه و دلبر زهرا عابدی:

زهرا عابدی، نویسنده ای جوان و مستعد در عرصه ادبیات معاصر ایران است که با نثر روان و بیانی احساس برانگیز توانسته مخاطبان بسیاری را جذب کند. آثار او اغلب به واکاوی احساسات انسانی و روابط عاطفی می پردازد و با تمرکز بر عمق عواطف، داستان هایی تأثیرگذار خلق می کند. عابدی با دیدگاهی تازه، جایگاه ویژه ای در ادبیات عاشقانه فارسی پیدا کرده است.

پی دی اف کتاب دیوانه و دلبر زهرا عابدی

برشی از کتاب دیوانه و دلبر:

چشماشو ازم دزدید و گفت: استرس چیه؟ چرا حرف تو دهن من میزاری بچه مهمونی کاریه دیگه اخم کوچیکی کردمو گفتم نمی خوای بگی نگو ولی دروغم نگو پیشونیمو بوسید و گفت: اخم نکن خواهر کوچیکه بزا برم و بیام میگم و است خواستم چیزی بگم که با خداحافظی سرسریش دهنمو بست هنوز توی اتاق دارا ایستاده بودم که صدای زنگ گوشیمو شنیدم بدو بدو رفتم تو اتاق خودمو گوشیمو که داشت خودشو می کشت جواب دادم جووونم عروس خانم عروس خانمو کوفت یه ماهه عروسی کردم تو هنوز به من میگی عروس خانم احساس میکنم به این کلمه الرژی پیدا کردم خودمو پرت کردم رو تخت و گفتم خو حالا انقدر غر نزن چه میکنی با فک و فامیل شوهر…