سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب مزاحم نشو فریدا مک فادن ترجمه سحر میر لوحی 499 صفحه PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است.رمان مزاحم نشو اثر فریدا مک فادن داستانی جذاب و متفاوت است که با زبانی ساده و طنزآلود به موضوعاتی چون مرزهای شخصی، روابط اجتماعی و اهمیت استقلال فردی می پردازد. این اثر توانسته با استفاده از روایتی صمیمی و شخصیت های ملموس، مخاطبان زیادی را جذب کند. در دنیای شلوغ و پرهیاهوی امروز، این کتاب فرصتی برای تأمل درباره احترام به حریم دیگران فراهم می آورد. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب مزاحم نشو
مضمون کتاب مزاحم نشو:
مزاحم نشو داستان فردی است که تلاش می کند در میان فشارهای اجتماعی و خانوادگی، استقلال و حریم خصوصی خود را حفظ کند. این کتاب با محوریت مفهوم “مرزهای شخصی” و چالش های مرتبط با آن، به نقد رفتارهای متجاوزانه و کنترل گرانه در روابط می پردازد. در عین حال، نویسنده با طنز و شوخ طبعی، داستانی پرنشاط و آموزنده ارائه داده است.
دانلود کتاب مزاحم نشو
مخاطبین کتاب مزاحم نشو:
این کتاب مناسب خوانندگانی است که به داستان های اجتماعی با درون مایه روان شناختی علاقه دارند. همچنین افرادی که به دنبال درک بهتر اهمیت مرزهای شخصی در زندگی روزمره هستند، از این اثر لذت خواهند برد. مخاطبان جوان و بزرگسال که به طنز و روایت های صمیمی علاقه دارند، بیشترین بهره را از این کتاب می برند.
pdf کتاب مزاحم نشو فریدا فک فادن
نویسنده کتاب مزاحم نشو فریدا مک فادن:
فریدا مک فادن نویسنده و استاد دانشگاه اهل ایالات متحده است که در زمینه نوشتن رمانهای روانشناختی و اجتماعی فعالیت دارد. آثار او معمولاً به بررسی روابط انسانی، پیچیدگیهای ذهنی شخصیتها و چالشهای فردی میپردازد. یکی از معروفترین کتابهای او مزاحم نشو است که در آن به مسائلی مانند هویت، خانواده و تنهایی پرداخته میشود.
پی دی اف کتاب مزاحم نشو فریدا مک فادن
برشی از کتاب مزاحم نشو :
بی خیال لازم داشتم حتما بنوشم این مقدار کم مستم نمی کند. فقط واسه این نوشیدم تا دستهایم نلرزد. موهایم هنوز از آن موقعی که با افسر دویر حرف زدم تا حالا که ماشینش را دم در خانه پارک کرده خیس است مبل را آماده کردم تا وقتی افسر می آید راحت روی آن بنشیند. یک ثانیه بعد از اینکه در را زدم درب جلویی را تا نیمه باز گذاشتم یونیفرم آبی رنگش را پوشیده بود. خدا را شکر کردم که باهام دست نداد چون دستانم هم سرد بودند و هم مرطوب سلام آقای دلانی ببخشید که مزاحمتون شدم می شه بیام تو؟ بدون هیچ اعتراضی کنار رفتم تا وارد شود.