سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب درشتی علی اشرف درویشیان 90 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است.کتاب درشتی نوشته علی اشرف درویشیان، نویسنده برجسته ادبیات معاصر ایران، داستانی است از زندگی سخت و پرفرازونشیب مردمانی که درگیر فقر، بی عدالتی و تبعیض اند. این اثر با نگاهی تیزبینانه و واقع گرایانه، به روایت مصائب و تلاش های طبقات فرودست جامعه می پردازد. درویشیان با زبان ساده و صمیمی خود، صدای خاموش مظلومان را به گوش خواننده می رساند.با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب درشتی
مضمون کتاب درشتی:
درشتی تصویری از زندگی مردمان محروم در بستر جامعه ای ناعادلانه است که فقر، بی عدالتی، و سرکوب بر آن سایه افکنده اند. داستان های کتاب از سختی های زندگی روزمره، مبارزه برای بقا، و مقاومت در برابر ستم می گویند. درویشیان با روایت های عمیق و تأثیرگذار، احساسات انسانی، رنج ها و امیدهای شخصیت هایش را در کانون توجه قرار می دهد و به نقد ساختارهای اجتماعی می پردازد.
دانلود کتاب درشتی
مخاطبین کتاب درشتی:
این کتاب برای علاقه مندان به ادبیات واقع گرایانه و اجتماعی که به روایت های صادقانه از طبقات فرودست و چالش های زندگی در جوامع نابرابر توجه دارند، مناسب است. همچنین خوانندگانی که به تحلیل مسائل اجتماعی، فقر و تأثیرات آن بر روابط انسانی علاقه مندند، از مطالعه این اثر بهره خواهند برد.
pdf کتاب درشتی علی اشرف درویشیان
نویسنده کتاب درشتی علی اشرف درویشیان:
علی اشرف درویشیان (1320–1396) نویسنده، داستان نویس و فعال اجتماعی ایرانی بود که به عنوان یکی از چهره های برجسته ادبیات متعهد شناخته می شود. او با الهام از زندگی در زادگاهش کرمانشاه و تجربه های شخصی، آثار بسیاری درباره فقر، بی عدالتی و مشکلات اجتماعی نوشت. سبک واقع گرایانه و زبان ساده و مردمی آثارش، او را به صدای بی صدایان در ادبیات ایران بدل کرد.
پی دی اف کتاب درشتی اشرف درویشیان
برشی از کتاب درشتی:
نمی دانم پدر شما دنبال من آمده ای و لابد بهتر میدانی چه کار کنیم. عجب!! پس من بهتر میدانم ها! ».بله« پیرمرد تشر زد نه تنها خودت را بدبخت کردی بلکه زن و بچه هایت را هم به خاک سیاه نشاندی همیشه یک طرف برنده است و یک طرف بازنده و تو باختی آن هم چه باختنی این ها همه تجربه است. تجربه بیچاره تو حتی روش زندگی را نمی دانی سایه های مات دو مرد روی قلوه سنگها میسرید و گاه یکی می شد. صورت ماه با شعله ای کم رنگ در پشت شاخه های توت زار ترک بر می داشت جوان سر کودک را روی بازو گرفت…