سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب در جستجوی دلتورا 4 شن های روان امیلی رودا ترجمه محبوبه نجف خانی 99 صفحه📘PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. کتاب شنهای روان نوشته امیلی رودا، پنجمین جلد از مجموعه محبوب دلتورا کوئست است. این داستان، سفر هیجانانگیز لیف، باردا، و جاسمین را در دنیایی پر از خطرات، معماها، و موجودات عجیب ادامه میدهد. ماجراجویی آنها در این جلد حول تلاش برای یافتن گوهر پنجم، در دل بیابانی مملو از شن های روان است. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.

معرفی کتاب در جستجوی دلتورا 4 شن های روان

مضمون کتاب در جستجوی دلتورا 4 شن های روان:

شنهای روان بر مبارزه با ترس، ایستادگی در برابر سختیها، و اهمیت دوستی و همکاری تأکید دارد. این داستان با روایت چالشهای قهرمانان در مواجهه با موانع غیرمنتظره، به طور غیرمستقیم به ارزش اعتماد، هوش، و شجاعت اشاره میکند. مضمون اصلی آن، پیروزی نیکی بر بدی و غلبه بر مشکلات با ارادهای استوار است.

دانلود کتاب در جستجوی دلتورا 4 شن های روان

مخاطبین کتاب در جستجوی دلتورا 4 شن های روان:

کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به ماجراجویی، تخیل، و داستانهای فانتزی علاقهمندند، مناسب است. سبک روان و پرتعلیق آن همچنین بزرگسالانی که به ادبیات فانتزی علاقه دارند را جذب میکند. مخاطبان این اثر معمولاً به دنبال الهام گرفتن از شجاعت و دوستی هستند.

PDF کتاب در جستجوی دلتورا 4 شن های روان امیلی رودا

درباره نویسنده کتاب در جستجوی دلتورا 4 شن های روان امیلی رودا:

امیلی رودا، نویسنده استرالیایی، با نام اصلی جنیفر رو، یکی از برجسته ترین نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان است. او با خلق مجموعه های موفقی مانند دلتورا کوئست شهرت جهانی پیدا کرده است. داستانه ای رودا با محوریت ماجراجویی، معما، و شخصیت های جذاب، همواره مورد استقبال گسترده قرار گرفته اند.

دانلود پی دی اف کتاب در جستجوی دلتورا 4 شن های روان

برشی از کتاب در جستجوی دلتورا 4 شن های روان:

جاسمین آهسته گفت آن طرف آب درخت می بینم درخت و گیاهان دیگر.» و بدون لحظه ای تردید در حالی که چشمانش را مشتاقانه به منطقه ناهموار و سبز مقابلش دوخته بود وارد آب شد. لیف پشت سرش صدا زد جاسمین مواظب باش اما جاسمین بدون لحظه ای مکث یا نگاهی به پشت سر به آب زد آب تا کمرش بالا آمد بعد به سینه اش رسید و دیگر بالا نیامد. او همچنان به سمت ساحل مقابل به رفتن ادامه داد. باردا و لیف شلپ شلپ کنان و با عجله وارد آب سرد شدند باردا گفت لیف وقتی در خیابانهای دل مواظبت بودم که توی دردسر نیفتی فکر می کردم تو عجول ترین و پر دردسر ترین وروجکی هستی که خداوند آفریده اما ازت معذرت می خواهم چون جاسمین از تو هم بدتر است لیف بی صدا خندید و همین که چیزی از کنار قوزک پایش رد شد بالا پرید و جیغ کشید. داخل آب نگاهی انداخت و دید دستهای ماعی بزرگ به سرعت توی سایه ها رفتند.