سایت طاقچه ایرانی دانلود کتاب فابل آدریان یانگ ترجمه پگاه خدادی 315 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. فابل اثر آدریان یانگ، داستانی ماجراجویانه و هیجان انگیز با پس زمینه ای دریایی است که با ترجمه پگاه خدادی به فارسی عرضه شده است. این کتاب روایتگر زندگی دختری جوان است که برای بقا در دنیای خشن و بی رحم تجارت دریایی تلاش می کند. یانگ با خلق جهانی پر از اسرار و چالش ها، مخاطب را درگیر سفری پرمخاطره و فراموش نشدنی می کند. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.

معرفی کتاب فابل 

مضمون کتاب فابل 

فابل داستان دختری جوان به همین نام است که پس از مرگ مادرش و ترک شدن توسط پدرش، برای بقا در جزیره ای خطرناک می جنگد. او با مهارت های خاص و هوش خود تلاش می کند تا راهی برای یافتن پدرش و جایگاهش در دنیایی پر از رقابت و خیانت پیدا کند. این کتاب درباره قدرت اراده، کشف هویت و پیوندهای انسانی است که در دل یک دنیای خشن و رازآلود روایت می شود.

دانلود کتاب فابل 

مخاطبین کتاب فابل

این کتاب مناسب نوجوانان و جوانانی است که به داستان های ماجراجویانه، فانتزی و پر تعلیق علاقه دارند. مخاطبانی که از روایت های با محوریت شخصیت های قوی و داستان هایی با پس زمینه دریایی و دزدان دریایی لذت می برند، جذب این اثر خواهند شد.

PDF کتاب فابل آدریان یانگ

درباره نویسنده فابل آدریان یانگ

آدریان یانگ نویسنده آمریکایی است که بیشتر به خاطر خلق داستان های ماجراجویانه و فانتزی برای نوجوانان شناخته می شود. آثار او با تمرکز بر شخصیت پردازی عمیق و جهان سازی جذاب، مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرده است. یانگ با سبک خاص خود در به تصویر کشیدن احساسات و ماجراها، جایگاه ویژه ای در ژانر ادبیات نوجوانان دارد.

دانلود پی دی اف فابل آدریان یانگ

برشی از کتاب فابل

کف اتاق پر از تکه های نوار پانسمان و جای چکمه های گل آلود بود. وست هر بار که پزشک به او دست میزد ،از درد صورتش را در هم می کشید. زیر لب بدو بیراه می گفت یک بار که دوباره این اتفاق افتاد، انگار دیگر نتوانست تحمل کند و پزشک را هل داد و از خود دور کرد چیزی نمانده بود پشت مرد به دیوار بخورد. آستر خندید و خون وست را از روی خالکوبی مار دستش پاک کرد هرچند خنده اش واقعی نبود خدمه از وقتی وست را از پله ها بالا آورده بودیم از کنار او دور نشده بودند و نگرانی در چهره هایشان موج میزد. وست نشست و پاهایش را از لبه تخت آویزان کرد، بعد به جلو خم شد و آرنج هایش را به پاهایش تکیه داد تا پزشک بتواند زخم شانه اش را بخیه بزند. رنگ پوستش در نور زرد شمع حتی بیشتر به طلایی میزد اما در جاهایی از آن کبودیهای سیاه و آبی به چشم میخورد مثل لک جوهر که بر پارچه ریخته باشد.