سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب ویکنت دونیم شده ایتالو کالوینو ترجمه پرویز شهدی 118 صفحه📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. کتاب ویکنت دونیم شده اثر ایتالو کالوینو، داستانی تمثیلی و خیال انگیز است که به بررسی ماهیت انسان، تضادهای درونی و روابط او با دیگران می پردازد. کالوینو با زبانی طنزآمیز و جذاب، داستان ویکنتی را روایت می کند که پس از زخمی شدن در جنگ، به دو نیم تقسیم می شود. این اثر اثری بی زمان است که لایه های مختلفی از معنا را در خود جای داده است. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب ویکنت دونیم شده
مضمون کتاب ویکنت دونیم شده:
ویکنت دونیم شده داستان ویکنت مداردو است که در جنگ به دو نیم تقسیم می شود و هر نیمه ای نماینده بخشی از شخصیت او، یعنی خیر یا شر مطلق، می شود. این کتاب به صورت استعاری به کاوش در تضادهای درونی انسان، ماهیت کامل بودن و تأثیر این تضادها بر روابط اجتماعی و شخصی می پردازد. کالوینو در این اثر به شیوه ای خلاقانه، سوالاتی فلسفی درباره هویت و یکپارچگی انسان مطرح می کند.
دانلود کتاب ویکنت دونیم شده
مخاطبین کتاب ویکنت دونیم شده:
این کتاب برای علاقه مندان به داستان های تمثیلی، ادبیات مدرن، و مفاهیم فلسفی جذاب است. همچنین خوانندگانی که به داستان هایی با ترکیب طنز، تخیل و تحلیل اجتماعی علاقه دارند، از این اثر لذت خواهند برد. دانشجویان و پژوهشگران ادبیات نیز می توانند این کتاب را به عنوان نمونه ای درخشان از سبک نمادگرای کالوینو مطالعه کنند.
PDF کتاب ویکنت دونیم شده ایتالو کالوینو
درباره نویسنده کتاب ویکنت دونیم شده ایتالو کالوینو:
ایتالو کالوینو، نویسنده برجسته ایتالیایی، یکی از خلاق ترین و تأثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم است. او با آثاری همچون شهرهای نامرئی و بارون درخت نشین، مرزهای داستان نویسی را گسترش داده و به ترکیبی از تخیل، فلسفه و تحلیل اجتماعی دست یافته است. کالوینو به خاطر سبک منحصر به فرد و نگاه هوشمندانه به موضوعات انسانی و اجتماعی، جایگاهی ویژه در ادبیات جهان دارد.
دانلود پی دی اف کتاب ویکنت دونیم شده
برشی از کتاب ویکنت دونیم شده:
آن شب مدارد و اگر چه خسته بود دیر خوابید. جلو چادرش قدم می زد، صدای ایست نگهبانها شیهه اسبها و حرف های جویده بعضی سربازهای به خواب رفته را میشنید به ستاره های آسمان بوهم چشم دوخته بود و به درجه جدیدش به نبرد فردا به میهن دور دستش و به خش خش هایی که میان نیزارها شنیده میشد فکر میکرد در دلش نه غم غربت داشت نه تردید و نه ترس برای او هنوز همه چیز دست نخورده و چون و چرانا پذیر بود خودش هم همین حالت را داشت. اگر میدانست چه سرنوشت خوفناکی در انتظارش است شاید آن را هم به رغم درد شدیدی که در او ایجاد خواهد کرد به همین ترتیب طبیعی و بی نقص می یافت به انتهای افق شبانگاهی خیره شده بود جایی که می دانست.