سایت طاقچه ایرانی دانلود کتاب اگر فردا بیاید سیدنی شلدون ترجمه حمیده رستمی 466 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. کتاب “اگر فردا بیاید” اثر سیدنی شلدون، رمانی هیجان انگیز و جنایی است که داستان زنی را روایت می کند که از خیانت و توطئه ای بزرگ جان سالم به در می برد و در مسیر انتقام، هوش و توانایی های خود را به کار می گیرد. این کتاب پر از پیچیدگی های روانشناختی و داستانی است. شلدون با قلمی ماهرانه، خواننده را در جهانی پر از دسیسه، ماجراجویی و عشق غرق می کند. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب اگر فردا بیاید
مضمون کتاب اگر فردا بیاید:
“اگر فردا بیاید” داستان زنی به نام تریسی ویتنی را روایت می کند که به دلیل توطئه ای بی رحمانه به زندان می افتد. مضمون اصلی کتاب درباره انتقام، عدالت و اراده انسانی برای غلبه بر سختی ها است. شلدون نشان می دهد که چگونه شخصیت اصلی با استفاده از هوش و شجاعت خود از دشواری ها عبور می کند و به زنی توانمند و مستقل تبدیل می شود.
دانلود کتاب اگر فردا بیاید
مخاطبین کتاب اگر فردا بیاید:
این کتاب برای علاقه مندان به داستان های جنایی، معمایی و هیجان انگیز بسیار مناسب است. مخاطبانی که به داستان هایی با شخصیت های قدرتمند و پیچیدگی های روانشناختی علاقه دارند، از این اثر لذت خواهند برد. همچنین طرفداران آثار سیدنی شلدون و عاشقان رمان های پرفروش و پرحادثه این کتاب را تحسین می کنند.
pdf کتاب اگر فردا بیاید سیدنی شلدون
توضیحات درباره نویسنده کتاب اگر فردا بیاید سیدنی شلدون:
سیدنی شلدون، نویسنده و نمایشنامه نویس آمریکایی، در سال 1917 میلادی در شیکاگو متولد شد و در سال 2007 میلادی درگذشت. او یکی از پرآوازه ترین نویسندگان رمان های پرفروش است که آثارش به بیش از 50 زبان ترجمه شده اند. شلدون پیش از نویسندگی، در عرصه فیلم نامه نویسی و نمایشنامه نویسی فعالیت داشت و آثارش جوایز متعددی کسب کرده اند. کتاب “اگر فردا بیاید” یکی از محبوب ترین آثار اوست.
پی دی اف کتاب اگر فردا بیاید سیدنی شلدون
برشی از کتاب اگر فردا بیاید:
دوریس ویتنی در حالی که در فکر فرو رفته بود، به آهستگی لباسهایش را در آورد و لباس خوابی به رنگ قرمز روشن به تن کرد تا آثار خون به روی آن مشهود نباشد. بعد، برای آخرین بار به اطراف اتاق خواب نگاهی انداخت تا مطمئن شود آن اتاق دلچسبی که در طول سی سال گذشته آن قدر برایش عزیز بود، تمیز و مرتب است. سپس کشوی پا تختی را باز کرد و محتاطانه هفت تیری را از آن بیرون آورد، که سیاه براق و به شدت سرد بود. آن را کنار تلفن گذاشت و شماره ی تلفن دخترش را در فیلادلفیا گرفت.
به طنین صدای زنگ تلفن که از دوردست می آمد، گوش داد و بعد، صدایی لطیف گفت: الو؟ دوریس گفت: تریسی … عزیزم، فقط احساس کردم خیلی دلم می خواهد صدایت را بشنوم. تریسی گفت: چه کار خوبی کردی، مادر. امیدوارم بیدارت نکرده باشم. نه، داشتم کتاب می خواندم. کم کم می خواستم بروم و بخوابم. من و چارلز خیال داشتیم برای شام برویم بیرون. ولی هوا خیلی افتضاح است. برف سنگینی دارد می آید. هوای آنجا چطور است؟