سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب قلب جوهری کورنلیا فونکه ترجمه محمد نوراللهی 692 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. قلب جوهری نوشته کورنلیا فونکه، سومین و آخرین کتاب از مجموعه محبوب دنیای جوهری است که داستانی شگفت انگیز و احساسی را برای مخاطبان به ارمغان می آورد. این کتاب با ترکیب تخیل، ماجراجویی و عمق عاطفی، سرنوشت شخصیت های اصلی را به زیبایی به تصویر می کشد. فونکه با قلمی جادویی، پایان بندی پرشوری را برای این مجموعه فانتزی خلق کرده است. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب قلب جوهری
مضمون کتاب قلب جوهری:
قلب جوهری به بررسی قدرت داستان ها، عشق، فداکاری و مبارزه برای آزادی می پردازد. این کتاب پیچیدگی های روابط انسانی را در دنیایی پر از خطرات، خیانت ها و انتخاب های دشوار به تصویر می کشد. داستان بر اهمیت ایستادگی در برابر ظلم و ارزش های انسانی تأکید دارد و نشان می دهد که چگونه کلمات می توانند جهان را تغییر دهند.
دانلود کتاب قلب جوهری
مخاطبین کتاب قلب جوهری:
این کتاب مناسب نوجوانان و بزرگسالانی است که به داستان های فانتزی، پرماجرا و احساسی علاقه دارند. مخاطبان علاقه مند به دنیاسازی های خلاقانه و شخصیت های چندبعدی نیز از خواندن این اثر لذت خواهند برد. همچنین طرفداران مجموعه دنیای جوهری، این کتاب را پایانی رضایت بخش و جذاب خواهند یافت.
PDF کتاب قلب جوهری کورنلیا فونکه
درباره نویسنده کتاب قلب جوهری کورنلیا فونکه:
کورنلیا فونکه، نویسنده برجسته آلمانی، با آثار خود در ادبیات کودک و نوجوان، از جمله دنیای جوهری و شاهزاده دزد، شهرتی جهانی یافته است. او به خاطر تخیل غنی، شخصیت پردازی دقیق و داستان سرایی خلاقانه، جوایز متعددی را دریافت کرده است. فونکه با توانایی کم نظیرش در خلق دنیاهای جدید، یکی از نویسندگان برجسته ژانر فانتزی به شمار می آید.
دانلود پی دی اف کتاب قلب جوهری کورنلیا فونکه
برشی از کتاب قلب جوهری:
به تنه ،درخت ساکت آنجا ایستاده و منتظر بود تا مگی به خانه برگردد اما او هنوز حرکتی نمی کرد. بالاخره وقتی پاهای انگشت خاکی بی حس شده بودند مگی همانند عروسک خیمه شب بازی که چند تا از نخ هایش پاره شده بود برگشت و به سمت خانه رفت. وقتی داشت از مقابل انگشت خاکی می گذشت دیگر گریه نمی کرد اما اشکهایش را پاک می کرد و برای لحظه ای انگشت خاکی احساس کرد باید پیش او برود آرامش کند و برایش توضیح دهد که چرا همه چیز را به کاپریکورن گفته بود. اما مگی دیگر رفته و گویی که نیرویش را بازیافته باشد، سرعتش را بیشتر کرده بود او تندتر و تندتر راه رفت تا اینکه در میان درختان تاریک ناپدید شد.