سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب شهود فلانری اوکانر ترجمه آذر عالی پور 219 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. کتاب شهود (یا A Good Man Is Hard to Find) اثر فلانری اوکانر مجموعه ای از داستان های کوتاه است که با نگاهی تیزبینانه به ابعاد مختلف انسانیت، اخلاق، و معنویت پرداخته است. اوکانر در این داستان ها اغلب به تضادهای بین خیر و شر و بحران های روحی شخصیت هایش اشاره دارد. با استفاده از موقعیت های غیرمنتظره و شخصیت های پیچیده، اوکانر تحلیلی دقیق از جامعه جنوبی آمریکا و ناهنجاری های انسانی ارائه می دهد. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب شهود
مضمون کتاب شهود:
مضمون اصلی کتاب شهود بررسی شرایط پیچیده و متناقض انسان هاست که در مواجهه با بحران ها و لحظات سرنوشت ساز، هویت و اخلاقیاتشان به چالش کشیده می شود. اوکانر در این داستان ها به سوالات دینی و معنوی می پردازد و نشان می دهد که افراد در جستجوی «خوبی» ممکن است با ناکامی و خشونت مواجه شوند. در واقع، این اثر به نوعی نگاهی به مفاهیم گناه، رستگاری، و حقیقت در دنیای معاصر است.
دانلود کتاب شهود
مخاطبین کتاب شهود:
کتاب شهود مخاطبان خود را از میان افرادی می یابد که به بررسی عمیق تر ابعاد روانشناختی و فلسفی شخصیت ها علاقه دارند. این مجموعه بیشتر برای خوانندگانی مناسب است که به تحلیل های اجتماعی و فرهنگی با محوریت مفاهیم دینی و اخلاقی علاقه مندند. علاقه مندان به ادبیات جنوب آمریکا و کسانی که به داستان های کوتاه با پیام های فلسفی پیچیده توجه دارند، از این کتاب بهره خواهند برد.
PDF کتاب شهود فلانری اوکانر
توضیحات در مورد نویسنده کتاب شهود فلانری اوکانر:
فلانری اوکانر یکی از برجسته ترین نویسندگان آمریکایی قرن بیستم بود که بیشتر شهرت خود را به دلیل نگارش داستان های کوتاه پیچیده و فلسفی به دست آورد. اوکانر در آثار خود به ویژه با استفاده از نثر خاص و شخصیت های کنش گر به بررسی مسائل اخلاقی، دینی، و اجتماعی می پرداخت. زندگی او که در ایالت جورجیا گذشت و همچنین بیماری و وضعیت جسمانی خاصش، بر خلق آثار او تاثیر زیادی داشت و بسیاری از داستان هایش در فضای جنوب آمریکا جریان دارند.
دانلود پی دی اف کتاب شهود فلانری اوکانر
برشی از کتاب شهود فلانری اوکانر:
اگه می تونی ببینی پس نگاه کن هیز این را گفت و دوان دوان از پله ها بالا رفت. عده ای از درهای سالن کنفرانس بیرون می آمدند و بعضی تا میانه پله ها پایین آمده بودند هیز آرنجهایش را مثل بالهائی تیز در دو سمت بدنش حائل کرد و از میان جمعیت با فشار خودش را به بالای پله ها رساند در آنجا موج تازه ای از جمعیت او را به پایین به جای اولش برگرداند هیز باز تلاش کرد خودش را به بالا برساند که یک نفر از میان جمع فریاد زد راه بدید این احمق بره!» مردم برایش راه باز کردند. بسرعت بالا رفت و در گوشه ای ایستاد و نفس نفس زنان دور و برش را برانداز کرد.