سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب فلکزده ها ماریانو آثوئلا ترجمه فرشته مولوی 200 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. فلکزده ها (Los de Abajo) اثر ماریانو آثوئلا، یکی از برجسته ترین رمان های انقلابی ادبیات آمریکای لاتین است. این کتاب تصویری واقع گرا و تلخ از انقلاب مکزیک و سرنوشت مردم عادی در میان خشونت و هرج ومرج ارائه می دهد. آثوئلا با نثری ساده و تأثیرگذار، تجربه های تلخ جنگ و فروپاشی ارزش های انسانی را روایت می کند. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.

معرفی کتاب فلکزده ها

مضمون کتاب فلکزده ها:

فلکزده ها داستان زندگی کشاورزان فقیر و شورشیانی است که در جریان انقلاب مکزیک به مبارزه برمی خیزند. این رمان چهره های متضاد انقلاب، از آرمان گرایی و عدالت خواهی تا خشونت، خیانت و بی رحمی را به تصویر می کشد. انسان در این مبارزه دائماً بین امید و ناامیدی، رستگاری و نابودی در نوسان است. کتاب به بررسی تأثیر جنگ بر زندگی فردی و اجتماعی می پردازد و با نگاهی انتقادی، ارزش ها و پیامدهای انقلاب را تحلیل می کند.

دانلود کتاب فلکزده ها

مخاطبین کتاب فلکزده ها:

این رمان برای علاقه مندان به ادبیات سیاسی، اجتماعی و تاریخی مناسب است. خوانندگانی که به داستان های واقع گرا و شخصیت های چندبعدی در بستر رویدادهای مهم تاریخی علاقه دارند، از این کتاب بهره مند خواهند شد. همچنین، دانشجویان و پژوهشگران حوزه ادبیات آمریکای لاتین و مسائل انقلابی، می توانند دیدگاه های ارزشمندی از این اثر به دست آورند.

PDF کتاب فلکزده ها ماریانو آثوئلا

درباره نویسنده کتاب فلکزده ها ماریانو آثوئلا:

ماریانو آثوئلا (1873-1952) نویسنده، پزشک و فعال اجتماعی مکزیکی بود که به خاطر آثارش درباره انقلاب مکزیک شناخته می شود. او که خود در جریان انقلاب به عنوان پزشک نظامی خدمت کرد، تجربه های شخصی اش را در رمان هایش بازتاب داد. فلکزده ها مهم ترین اثر او و یکی از نخستین رمان های انقلابی در ادبیات آمریکای لاتین است که شهرتی جهانی پیدا کرد.

دانلود پی دی اف کتاب فلکزده ها

برشی از کتاب فلکزده ها:

خدمتش در مقام ستوانی داوطلب به نادرستی انتخاب خود شک كرد. سفری شصت میلی و سخت دشوار بود که پاها و سرینش را خسته و کوفته و استخوانهایش را خرد و خمیر می کرد يك هفته بعد، پس از نخستین در گیری با شورشگران قاعده بازی را دریافت لوئیس سروانتس شمایل عیسی بر صلیب را بالا برده و موقرانه سوگند خورده بود که بمحض آنکه سربازان تفنگ در دست آماده برای شلیک شدند، صدای بسیار رسایی از پشت سر آنان گفته بود «فرار کنید و جانتان را نجات بدهید. قضیه بسیار روشن بود حتی اسب اصیلش که نبرد آموخته بود کوشید با پاهای پسین خود عقب نشیند و دیوانه وار تاخت بزند و در فاصله ایمنی از صدای تیراندازی بایستد. خورشید فرو می نشست سایه های بیقرار و تیره ای کوه را می انباشتند، تاریکی به شتاب دامنه کوه را فرا می گرفت در این هنگام چه چیزی می توانست منطقی تر از یافتن پناهگاهی پس خرسنگها و خواب و آرامشی که تن و جان بدان نیاز داشت باشد؟