سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب شبی که عروسک زنده شد آر.ال.استاین ترجمه ماندانا قهرمانلو 144 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است.با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.شبی که عروسک زنده شد” از سری کتاب های ترسناک و محبوب “مورمور” نوشته آر.ال. استاین، داستانی است پر از هیجان و تعلیق درباره عروسکی به نام اسلپی که برخلاف انتظار، زنده می شود. با شروع این ماجراجویی، خوانندگان با ترکیبی از لحظات ترسناک و طنز مواجه می شوند که آنها را تا پایان داستان مجذوب می کند. این کتاب به خوبی توانسته است میان کودکان و نوجوانان طرفداران فراوانی پیدا کند.با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب شبی که عروسک زنده شد
مضمون کتاب شبی که عروسک زنده شد:
مضمون اصلی این داستان حول ترس از ناشناخته ها و مواجهه با چیزی است که از کنترل خارج شده است. شخصیت های کتاب با اسلپی، عروسکی شیطانی که نیرویی جادویی او را زنده کرده، دست و پنجه نرم می کنند. داستان همچنین به موضوعاتی مثل مسئولیت پذیری، شجاعت و غلبه بر ترس پرداخته و پیامی آموزنده در دل فضای ترسناک خود ارائه می دهد.
دانلود کتاب شبی که عروسک زنده شد
مخاطبین کتاب شبی که عروسک زنده شد:
این کتاب بیشتر برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است که به داستان های هیجان انگیز و ترسناک علاقه دارند. اما طنز ظریف و فضای ماجراجویانه ی داستان آن را برای خوانندگان بزرگسال نیز جذاب می کند. مخاطبان این اثر افرادی هستند که از ماجراجویی های غیرمنتظره و رویدادهای فراتر از واقعیت لذت می برند.
pdf کتاب شبی که عروسک زنده شد آر.ال.استاین
درباره نویسنده کتاب شبی که عروسک زنده شد آر.ال.استاین:
آر.ال. استاین یکی از نویسندگان پرآوازه ی ادبیات کودک و نوجوان است که بیشتر به خاطر مجموعه کتاب های “مورمور” شناخته می شود. او با ترکیب عناصر ترسناک، طنز و ماجراجویی توانسته میلیون ها نسخه از آثارش را در سراسر جهان به فروش برساند. استاین با سبک ساده و داستان های گیرایش، نسل های مختلفی را با دنیای کتابخوانی آشنا کرده است.
پی دی اف کتاب شبی که عروسک زنده شد آر.ال.استاین
برشی از کتاب شبی که عروسک زنده شد:
چند روز بعد کریس و کادی داشتند از مدرسه به خانه برمی گشتند و با هم دیگر حرف می زدند. بعد از ظهر گرم و مرطوبی بود . اصلاً باد نمی وزید و درختها کاملاً بی حرکت بود … کریس گفت : « کاشکی تو خانه مان استخر داشتیم . » آره ، کاشکی ما هم داشتیم . » کادی عرق پیشانی اش را با آستین تیشرتش پاک کرد . فکرش را هم بکن یک استخر بزرگ پر از چای یخی مثل آگهی تلویزیون . آدم خنک می شود . » کادی شکلک درآورد و گفت : «می خواهی توی چای یخی شنا کنی؟