سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب کابوس زدگان دن پبلاکی ترجمه مروا باقریان 259 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. کابوس زدگان نوشته دن پبلاکی، داستانی پررمزوراز و ترسناک برای نوجوانان است که مخاطبان را با ماجراهای هیجان انگیز و فضایی دلهره آور روبه رو می کند. این کتاب با ترکیب عناصر وحشت و دوستی، دنیایی عجیب و پر از کابوس های واقعی را به تصویر می کشد. پبلاکی با قلمی مهیج، خوانندگان را به سفری پرخطر و رازآلود دعوت می کند. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب کابوس زدگان
مضمون کتاب کابوس زدگان:
کتاب کابوس زدگان به موضوعاتی چون شجاعت، دوستی و رویارویی با ترس های درونی می پردازد. داستان گروهی از نوجوانان را دنبال می کند که باید با کابوس های واقعی شده خود مقابله کنند و در این مسیر، به اهمیت همکاری و غلبه بر ترس پی می برند. پبلاکی از این داستان برای نشان دادن قدرت اتحاد و رویارویی با چالش های شخصی بهره می برد.
دانلود کتاب کابوس زدگان
مخاطبین کتاب کابوس زدگان:
این کتاب برای نوجوانانی که به داستان های ترسناک و پرهیجان علاقه مندند، بسیار جذاب است. طرفداران ژانر وحشت و ماجراهای رازآلود نیز از خواندن آن لذت خواهند برد. همچنین، این اثر برای کسانی که به دنبال پیام های مثبت در دل ماجراهای دلهره آور هستند، مناسب است.
PDF کتاب کابوس زدگان دن پبلاکی
درباره نویسنده کتاب کابوس زدگان دن پبلاکی:
دن پبلاکی، نویسنده آمریکایی، با تمرکز بر نوشتن داستان های ترسناک و ماجراجویانه برای نوجوانان شناخته می شود. او به خاطر توانایی در خلق فضای وحشت و شخصیت های زنده، مورد توجه قرار گرفته است. آثار پبلاکی معمولاً پیام هایی از شجاعت و دوستی در دل داستان های دلهره آور خود دارند.
دانلود پی دی اف کتاب کابوس زدگان دن پبلاکی
برشی از کتاب کابوس زدگان:
تیموتی بارها و بارها کتاب را ورق زد و به متن نگاه کرد برایش سؤال شده بود که این آدمها کی هستند؟ چرا یک نفر اسمشان را آنجا نوشته؟ کوله پشتی اش را برداشت وقتی زیپش را باز کرد، بوی خفیف کلر دماغش را پر کرد صبح آن روز یک جورهایی یادش آمده بود که قبل از بیرون زدن از خانه مایو عینک شنا و حوله اش را داخل کوله بچپاند حالا کتاب جدید و عجیب را روی لوازم شنایش گذاشت و زیپ کیف را بست بیرون مدرسه تیموتی با تعجب دید مینیون قرمز رنگ خانم چن کنار he جدول منتظر ایستاده است. استوارت صندلی جلو نشسته بود و جدی جدی داشت برایش دست تکان میداد تیموتی از پله ها تا ا پیاده رو پایین رفت استوارت شیشه اش را پایین کشید و خانم چن از روی پسرش خم شد و معلوم بود که از اتفاقات آن روز بی خبر است.