سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی 165 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. کتاب سمفونی مردگان نوشته عباس معروفی یکی از برجسته ترین آثار ادبیات معاصر ایران است که با زبانی شاعرانه و داستانی پرکشش، به بررسی روابط انسانی، سرکوب و تضادهای اجتماعی می پردازد. این رمان در بستری از فضای سرد و سنگین شهر اردبیل روایت می شود و در قالبی چند صدایی، سرنوشت اعضای یک خانواده را به تصویر می کشد. معروفی در این اثر، با هنرمندی تمام، مفاهیمی چون عشق، نفرت، و بی عدالتی را به چالش می کشد. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب سمفونی مردگان
مضمون کتاب سمفونی مردگان:
سمفونی مردگان داستانی تراژیک است که به تحلیل روان شناسانه و اجتماعی می پردازد. این رمان روایتگر تقابل سنت و مدرنیته، خواسته های فردی و الزامات خانوادگی است. محور اصلی داستان، سرنوشت تراژیک اورهان، شخصیت اصلی، و تلاش های او برای یافتن آزادی و هویت در برابر قوانین سختگیرانه پدرسالاری است. کتاب به مسائلی مانند محدودیت های اجتماعی، عشق نافرجام و سرکوب خلاقیت انسانی نیز اشاره دارد.
دانلود کتاب سمفونی مردگان
مخاطبین کتاب سمفونی مردگان:
این کتاب مناسب خوانندگانی است که به ادبیات داستانی عمیق و تحلیل های روان شناختی علاقه دارند. مخاطبان می توانند از پیچیدگی های شخصیت ها و روایت چندصدایی داستان لذت ببرند. همچنین، افرادی که به مضامین اجتماعی و تاریخی و چالش های انسان در برابر محدودیت های سنتی علاقه دارند، با این اثر ارتباط برقرار خواهند کرد.
pdf کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی
درباره نویسنده کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی:
عباس معروفی، نویسنده، روزنامه نگار و نمایشنامه نویس ایرانی، از چهره های تأثیرگذار ادبیات معاصر ایران است. او در سال 1336 در تهران به دنیا آمد و با آثار خلاقانه اش، به ویژه سمفونی مردگان، جایگاه ویژه ای در میان نویسندگان ایرانی به دست آورد. معروفی به دلیل پرداختن به مضامین اجتماعی و انسانی، و همچنین سبکی شاعرانه و عمیق، مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفته است. او پس از مهاجرت به آلمان، همچنان به فعالیت های ادبی و هنری ادامه داد.
پی دی اف کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی
برشی از کتاب سمفونی مردگان:
ایاز پاکوبید مثل من بلند شو برو و رفت. و یادش رفت مواجب هفتگی اش را بگیرد یا شاید نخواست و اورمان را در بهت سنگینی را گذاشت و چه تنهایی غریبی به آدم دست می دهد. سحر میکند. مبهرت مثل یک کوه اما می شد ماند؟ لحظاتی بعد، درست سر ساعت دو بعد از ظهر، اورهان نتوانست به رسم عادت حباب دفتر روزنامه را وارد دفتر کل کند، هرچند که می خواست حساب ها را ببندد. با تشویش خاطر اسکناس های دخل را شمرد و در جیب شلوار فرو کرد. دفترها را در چارچوب چرتکه گذاشت. و یادش رفت آن را در کشو میز بگذارد و درش را نقل کند.