سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب معصوم دوم هوشنگ گلشیری 18 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. معصوم دوم نوشته هوشنگ گلشیری، اثری نمادین و فلسفی است که با نثری شاعرانه و فضاسازی منحصر به فرد، داستانی رازآلود و چندلایه را روایت می کند. این رمان درباره جستجوی هویت، حقیقت و واقعیت در دنیایی پرابهام است. گلشیری در این اثر با ترکیب تاریخ، اسطوره و خیال پردازی، تجربه ای متفاوت از روایت گری ارائه می دهد. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب معصوم دوم
مضمون کتاب معصوم دوم:
معصوم دوم داستانی در جستجوی حقیقت و کشف هویت است که در فضایی تاریک و اسرارآمیز روایت می شود. شخصیت اصلی، به دنبال پرده برداری از رازهایی است که سرنوشت او را شکل داده اند. گلشیری با استفاده از نمادها، ارجاعات تاریخی و اسطوره ای، مفاهیمی چون قدرت، گناه، تقدیر و آزادی را به چالش می کشد. روایت چندوجهی کتاب، مرز میان واقعیت و خیال را محو می کند.
دانلود کتاب معصوم دوم
مخاطبین کتاب معصوم دوم:
این کتاب برای علاقه مندان به رمان های فلسفی، نمادین و ادبیات داستانی مدرن مناسب است. دانشجویان و پژوهشگران ادبیات فارسی، تحلیل گران داستان های پیچیده و علاقه مندان به آثار معاصر فارسی نیز می توانند از خواندن این اثر لذت ببرند. کسانی که به کاوش در مفاهیم عمیق انسانی، روان شناختی و هستی شناختی علاقه دارند، از این کتاب بهره مند خواهند شد.
PDF کتاب معصوم دوم هوشنگ گلشیری
درباره نویسنده کتاب معصوم دوم هوشنگ گلشیری:
هوشنگ گلشیری (1316-1379)، نویسنده و منتقد برجسته ایرانی، یکی از چهره های تأثیرگذار در ادبیات معاصر فارسی است. او با آثاری مانند شازده احتجاب و جن نامه، سبک نوینی در داستان نویسی فارسی پدید آورد. گلشیری با نثر خاص و شخصیت پردازی های عمیق، به بازنمایی پیچیدگی های روانی و اجتماعی انسان ایرانی پرداخت و آثارش همچنان الهام بخش نویسندگان نسل های بعدی است.
دانلود پی دی اف معصوم دوم
برشی از کتاب معصوم دوم:
می خواستم آنها را بیاورم به پابوست اما ترسیدم بشناسندم. آخرش هم مشتقی شناخت توی خسروشیرین هم جایم نبود، راهم ندادند. هر جا خواستم کار کنم نشد صبح قهوه چی گفت: «ببین شمر مردم خوش ندارند تو اینجا بمانی بهتر است جل و پلاست را جمع کنی و از اینجا بروی می بینی؟ گفت شمر حتی نگفت مصطفی شمر پول نگرفت گفت: شگون ندارد باشد خرج زن و بچه هات کن. اینها را نمی خواستم بگویم چرا میگویم همه اش را برایت می گویم.
اگر برای تو نگویم اگر تو ندانی کی بداند؟ امروز هیچ فردای قیامت چه کنم؟ من همان روزی که می خواستیم طاق روی امامزاده بزنیم، فهمیدم، شستم خبردار شد که کارم زار است کپه کشی می کردم برای تو از ده پایین هم ده تا مرد آمده بودند. قرار بود روزی ده تا مرد بیایند. اما من خودم می رفتم. استاد فرج را از ده بالا خبرش کرده بودیم آدم قابلی است. می گفتند، پدر پدرش گنبد بابا قاسم را ساخته کاشی کاریش کار استاد فرج است.