سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب کرکره های کشیده ی چاک چاک رنه شار ترجمه فیروز ناجی 31 صفحه 📘 PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. کرکره های کشیده ی چاک چاک مجموعه ای از اشعار فلسفی و شاعرانه رنه شار است که با زبانی رمزآلود و تصویری، عواطف انسانی، گذر زمان و ارتباط انسان با جهان را به تصویر می کشد. این اثر آمیزه ای از تجربه های شخصی و تاملات عمیق شاعر درباره زندگی و هستی است. شعرهای کتاب با سبک خاص شار، تأمل و الهام را به خواننده هدیه می دهند. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب کرکره های کشیده ی چاک چاک
مضمون کتاب کرکره های کشیده ی چاک چاک:
کرکره های کشیده ی چاک چاک سفری شاعرانه به درون ذهن و احساسات انسانی است که در آن شاعر به مفاهیمی چون تنهایی، عشق، مرگ و آزادی می پردازد. اشعار این مجموعه سرشار از تصاویر قدرتمند، نمادهای پیچیده و زبانی موسیقی وار هستند. شار با تکیه بر تجربه های زیسته و نگاه فلسفی خود، جهانی چندلایه خلق می کند که در آن کلمات به ابزاری برای کشف معنا و حقیقت تبدیل می شوند.
دانلود کتاب کرکره های کشیده ی چاک چاک
مخاطبین کتاب کرکره های کشیده ی چاک چاک:
این کتاب برای دوستداران شعر مدرن، ادبیات فلسفی و علاقه مندان به آثار نمادین و تأمل برانگیز مناسب است. دانشجویان و پژوهشگران ادبیات، هنر و فلسفه می توانند از زیبایی شناسی و معنای عمیق اشعار شار بهره مند شوند. همچنین، کسانی که به ادبیات فرانسوی و شعرهای مینیمال و الهام بخش علاقه دارند، از این مجموعه لذت خواهند برد.
PDF کتاب کرکره های کشیده ی چاک چاک رنه شار
درباره نویسنده کتاب کرکره های کشیده ی چاک چاک رنه شار:
رنه شار (1907-1988)، شاعر برجسته فرانسوی، از چهره های مهم شعر مدرن قرن بیستم است. او که با جنبش های سورریالیسم همکاری داشت، بعدها به سبک شخصی خود دست یافت و شعرهایش را با فلسفه، نمادگرایی و تجربه های انسانی درآمیخت. آثار شار، مانند برگ های هیجان و کرکره های کشیده ی چاک چاک، به دلیل زبان غنی و اندیشه های ژرف، جایگاهی خاص در ادبیات جهان دارند.
دانلود پی دی اف کتاب کرکره های کشیده ی چاک چاک
برشی از کتاب کرکره های کشیده ی چاک چاک:
می اندیشم به زنی که دوست می دارم . صورتش به ناگاه در حجاب شده است تهی، به نوبه ی خود، بیمارست. ترس ندارم. تنها سرگیجه دارم باید از فاصله ی میان خصم وخیش بکاهم با او روبرو شوم ” افقى”. در تاریکی هامان، جایی برای زیبایی نیست هرچه جاست خود برای زیبایی ست. پیکرم بیکرانتر از زمین بود و ازان همه من جز تکه ی کوچکی نمی شناختم من قولهای بی شمار خوشبختی را پذیره می شوم از تک جانم، چندان بی شمار که به تو التماس می کنم تنها برای ما نامت راحفظ کنی.” سینه – سرخ ، دوست من، که می رسیدید وقتی باغ ملی خالی بود، این پاییز، آوازتان یادریزانی کرد که دیوها چه خوش داشتند بشنوند.
تمام توده ی شمامه ی این گلها تا صفایی دهد به شب که فرود می آید روی اشک های ما. بعدها آیا همسان همین دهانه ها خاهیم بود؟ – آن جا که آتشفشانها دیگر نمی جوشد و آن جا که علف روی ساقه اش زرد می شود. بعد بوسه در کوهستان، زمان راه می برد خود را روی تابستان طلایی ی دستهاش، و پیچک اریب می رود. شبنم انسان که می نگارد و می پوشاند مرزهاش را میان سپیده دمان و آفتاب زنان، میان چشمها که باز می شوند و دل که به یاد میارد.