سایت طاقچه ایرانی دانلود فایل پی دی اف کتاب در جمع زنان چزاره پاوزه ترجمه مجتبی ویسی 198 صفحه📘PDF را با بهترین کیفیت و به صورت کامل برای شما عزیزان قرار داده است. داستان کتاب در ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم می گذرد و به زندگی مردی میانسال به نام «آنتونیو» می پردازد که در یک هتل کوچک در شهر تورین به عنوان پیشخدمت کار می کند. او با زنی به نام «ماریانا» آشنا می شود که در هتل اقامت دارد. این آشنایی به رابطه ای عاطفی و پیچیده تبدیل می شود که زندگی آنتونیو را دگرگون می کند. با سایت طاقچه ایرانی برای ادامه مطالب همراه باشید.
معرفی کتاب در جمع زنان
مضمون کتاب در جمع زنان:
پاوزه در این اثر، با نگاهی انتقادی و تلخ، به تصویر کشیدن زندگی در ایتالیا پس از جنگ می پردازد. او خشونت، روابط گذرا و سطحی میان افراد و تنهایی محتوم پیش رویشان را به خوبی نشان می دهد. این رمان، با بررسی عمیق روان شناسی شخصیت ها، به تحلیل روابط انسانی و تأثیرات جنگ بر جامعهٔ ایتالیا می پردازد.
دانلود کتاب در جمع زنان
مخاطبین کتاب در جمع زنان:
مخاطبین کتاب قبیله های اخلاقی جاشوا گرین در جمع زنان، می توانند زنانی باشند که به درک بهتر تنوع دیدگاه ها و تفاوت های اخلاقی در جوامع انسانی علاقه دارند. این کتاب برای زنانی که به مسائل اجتماعی، روانشناسی و فلسفه اخلاقی توجه دارند و می خواهند تأثیرات فرهنگی و اجتماعی بر تصمیم گیری ها و رفتارهای اخلاقی را بررسی کنند، جذاب است. همچنین، زنان پژوهشگر و دانشجوی علوم اجتماعی و روانشناسی می توانند از تحلیل های علمی و تجربی گرین استفاده کنند.
PDF کتاب در جمع زنان چزاره پاوزه
توضیحات در مورد نویسنده کتاب چزاره پاوزه:
چزاره پاوزه ترجمه مجتبی ویسی نویسنده و مترجم ایرانی است که در زمینهٔ ترجمه آثار ادبی و همچنین نوشتن مقالات در حوزه های مختلف فرهنگی و اجتماعی فعالیت دارد. وی در زمینهٔ ترجمهٔ آثار نویسندگان بزرگ و شناخته شدهٔ جهانی به فارسی شناخته می شود و توانسته است آثار ادبی مهمی را به زبان فارسی منتقل کند. ویسی با تسلط بر زبان های خارجی، به ویژه زبان های اروپایی، در انتقال مفاهیم پیچیدهٔ آثار ادبی به فارسی موفق بوده است.
دانلود پی دی اف کتاب در جمع زنان
برشی از کتاب در جمع زنان:
شب ها وقتی به اتاقم برمی گشتم، سنگینی دنیا را روی شانه هایم حس می کردم. روزها را در میان آدم هایی می گذراندم که هر کدام چیزی برای گفتن داشتند، اما انگار هیچکس واقعاً گوش نمی داد. همه فقط منتظر بودند نوبتشان شود تا چیزی بگویند. در میان این همه حرف زدن، سکوت تنها چیزی بود که حسرتش را داشتم. شاید به همین دلیل بود که شب ها در آینه به خودم نگاه می کردم و از خودم می پرسیدم: «این زندگی واقعاً مال من است؟ یا فقط بخشی از زندگی دیگران شده ام؟